ینگی قلعه صفای باغ قوات گلی حاج رضا نوری

ینگی قلعه صفای باغ قوات گلی حاج رضا نوری

باغبان پیر باغ دیگر از گلها نمی گیرد سراغ
ینگی قلعه صفای باغ قوات گلی حاج رضا نوری

ینگی قلعه صفای باغ قوات گلی حاج رضا نوری

باغبان پیر باغ دیگر از گلها نمی گیرد سراغ

خلیفه کندی ساوه

الفبا از پ ، و ، ل شروع میشه ،بابا دیگه آب نمیده چون اداره آب و فاضلاب 

 آب رو قطع کرده ،دهقان فداکار پیر شده و دنبال چندر غاز مستمری از این

 اداره میره تو اون اداره، مرغا هورمون خوردن وخروس شدن، خروسا مامانی

 شدن برای مرغا عشوه میان و ناز میکنن، سن ازدواج مرغا بالا رفته دیگه

 تخم نمی کنند،چوپان دروغگو عزیز شده و کلی طرفدار داره، شنگول و

منگول بزرگ شدن و گرگ شدن. مامانشونم دو سه روزیه رفته تایلند

 گیساشو ببافه، دارا و سارا رفتن فرانسه کبابی باز کردن، کوکب خانم رفته

 یه ماکروفر سامسونگ خریده و دیگه حوصله مهمونداری رو نداره و جواب

 تلفن رو هم نمیده، کبری موهاشو مش کرده و تصمیم گرفته دماغشو عمل

 کنه، روباه و کلاغ دستشون تو یه کاسست، حسنک گوسفنداشو فروخته و

 پیکان خریده مسافرکشی می‌کنه، آرش کمانگیر معتاد شده و دیگه سنگ

 هم نمی تونه پرت کنه، شیرین، خسرو و فرهاد رو پیچونده و با دوست

 پسرش رفته اسکی، رستم و اسفندیار اسباشونو فروختن و موتور خریدن

 میرن کیف قاپی،پتروس از بس با دوست دختراش چت کرده انگشت درد

گرفته و دیگه نمی تونه انگشتشو بکنه تو سوراخ سد، خانواده آقای

هاشمی دیگه بنزین ندارن برن مسافرت در ضمن دل خوشی هم از راه و

سفر ندارن چون آخرین باری که تو راه گوشت کبابی خریدن چوپان دروغگو

گوشت خر بهشون فروخته ...........................

نظرات 1 + ارسال نظر
تو دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

نه. اون قدیمی هاش رو دوست داشتم. اینا حالم و بد کرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد