ینگی قلعه صفای باغ قوات گلی حاج رضا نوری

باغبان پیر باغ دیگر از گلها نمی گیرد سراغ

ینگی قلعه صفای باغ قوات گلی حاج رضا نوری

باغبان پیر باغ دیگر از گلها نمی گیرد سراغ

ghovatgoli

ghovatgoli

گوشه ای از کلمات قصاروسخنان حکمت آموزامام صادق (علیه السلام)

فهرست مطالب این صفحه ...

ارزش عقل وتعقل پیرامون علم و جهل معرفت و شناخت
خشیت از خدا احسان و نیکوئی فقاهت و دین فهمی
صداقت و دوستی پیرامون خود سازی صله رحمواحسان به خویشاوندان
مشورت و رایزنی رازداری خشم و غضب
خوش اخلاقی موضوعات گوناگون


ارزش عقل وتعقل

1- عقل و خرد ، چیزی است که خداوند بوسیله آن پرستش و بندگی شده و با آن بهشتها تحصیل گردیده است.
2- اجر و پاداش به میزان عقل و خرد است.
3- کاملترین مردم از نظر عقل خوش خلقترین آنان است.
4- ستون و پایه انسانیت عقل و خرد است.
5- عقل راهنمای شخص با ایمان است.
6- پرداختن به دانش و زیاد در آن اندیشیدن و فکر کردن ، چشم عقل را باز می کند.
7-کمال و وارستگی عقل در گرو سه چیز است : تواضع و فروتنی برای خدا ، یقین نیکو داشتن و سکوت مگر از بیان مطلب خود.
8- با فضلیت ترین آثار و علائم عقل ، عبادت و بندگی خدا و محکمترین و مطمئن ترین سخن برای او ، دانش و بزرگترین بهره و لذت او حکمت است.
9- جلب محبت نیمی از خردمندی است .
10- مردان سه گروهند : خردمند ، بی خرد ، فاجر و نابکار . مرد خردمند کسی است که اگر با وی حرف بزنی پاسخ می گوید و اگر سخن بگوید درست حرف می زند و اگر به سخنی گوش داد ، آنرا نگاه می دارد و در می یابد ؛ احمق و نابخرد اگر سخن بگوید شتاب می کند و اگر با وی حرف بزنی ، غفلت می کند و بی توجه است و اگر به کار زشتی وادار شود آنرا انجام میدهد ؛ و فاجر و نابکار هم شخصی است که اگر امانتی به وی بسپاری خیانت می کند و اگر با وی سخن بگوئی برای تو ننگ و عار می گردد .
11- پنج چیز است که در هر کس نباشد بهره زیادی در او نیست : دین ، خرد ، شرم ، خوشخوئی و ادب نیکو .
12- نیکرفتاری با مردم یک سوم از خردمندی است.
13- پنج خصلت است که هر کس یکی از آنها را از دست بدهد همیشه زندگیش ناقص ، عقل و خردش زایل و دلش گرفتار خواهد شد : تندرستی ، امنیت، فراخی روزی ، همدم موافق ( همسر صالح ، فرزند صالح ، دوست صالح ) و راحتی .
14- ریشه و تبار هر انسانی عقل و خرد او است و شخصییتش دین او ، و کرم و بزرگواریش در رابطه با تقوای اوست ، و همه مردم در انتساب به آدم برابرند .
15- خردمند هیچکس را سبک و بی مقدار نمی شمارد .
16- هیچ انسانی عاقل کامل حساب نمی شود مگر آنکه سه نکته در زندگی او باشد : حق مردم را چه در حال خشم و چه در حال رضا بپردازد ؛ برای مردم راضی باشد به آنچه که برای خود راضی است ؛ و به هنگام لغزش ، حلم و بردباری بکار گیرد .
هر کس جامع سه خوی و خصلت باشد ، انسان کاملی است : عقل ، زیبائی و فصاحت بیان .
17- هر کس گرفتار سه چیز باشد ، عقل از سرش می پرد : از دست دادن نعمت ، وجود همسر فاسد و مصیبت دوست .
18- سه چیز دلیل خردمندی انجام دهنده آنهاست : فرستاده و ایلچی ، دلیل میزان عقل فرستنده و نوع تحفه و هدیه دلیل حدود خردمندی اهدا کننده و نامه دلیل پایه عقل نویسنده است .
19- انسان خردمند سه چیز را هرگز نباید فراموش کند : از بین رفتن دنیا ، دگرگونی احوال و آفتهائی که بالاخره انسان گرفتار آنها می شود .
20- سه چیز در غالب انسانها بطور کامل دیده نمی شود : ایمان ، خرد و کوشش و اجتهاد.
21- ما { ائمه اهل بیت (علیهم السلام) } دوست می داریم کسی را که خردمند ، دانا ، فهمیده ، دانشمند ، بردبار ، سازگار ، شکیبا ، راستگو و با وفاست .
22- انسان عاقل و خردمند باید راستگو باشد تا به سخنش اعتماد شود و باید سپاسگزار هم باشد تا شایسته زیادت و افزودنی باشد .
24- در مسائل حکمی و فلسفی نظر کردن و به تفکر پرداختن ، عقل و خرد را بارور می کند .
24- در هر که پنج چیز نباشد چندان بهره ای در وجودش نیست : دین ، خرد ، ادب، آزادگی و خوش خلقی .
25- پنج چیز در میان بندگان کم تقسیم شده ( و مردم بهره ناچیزی از آنها دارند ): یقین ، قناعت ، صبر و سپاس ، و آنچه همه اینها را کامل گرداند عقل است .
26- هیچ آفریده ای در نظر خداوند مبغوض تر از احمق نیست که از او دوست داشتنی ترین چیزها نزد خود را که عقل باشد گرفته است .
27- از آثار عقل و خرد ، وجود زیرکی ، فهم ، حفظ و دانش است .
28- هر که خردمند باشد ، انشاءالله پایان کارش بهشت است .
29- هر که دارای خرد باشد ، متدین هم خواهد بود و متدین وارد بهشت میشود.
30- هر گاه خداوند بخواهد از بنده ای نعمتی را بگیرد ، نخستین چیزی را که در او دگرگون می سازد عقل اوست.
31- خداوند عقل را بیافرید و فرمود پیش بیا ، آمد . فرمود عقب برو ، رفت . پس فرمود: سوگند به عزت و جلالم چیزی محبوبتر از تو نیافریده ام ؛ برای تو پاداش می دهم و گیفر نیز بر تو است .
32- خداوند تبارک و تعالی از مردم به میزان عقلی که در دنیا به ایشان داده ، حساب خواهد کشید .
33-عقل مرد در سه چیز آزموده می شود : در درازی ریش ، نقش و نگاری انگشتری و در کنیه اش .
34-عقل انسان بعد از چهل سالگی تا پنجاه - شصت سالگی افزون می شود سپس رو به نقصان می گذارد .
35- اگر بخواهی در یک مجلس عقل مردی را بیازمائی ، در ضمن صحبت یک مطلب نشدنی را به میان بیاور ؛ اگر منکر آن شد بدان که او خردمند است .
36- انسان عاقل دو بار از یک سوراخ نیش نمی خورد .
37- کسیکه یکی از سه خصلت را نداشته باشد شخص شریف و محترمی نخواهد بود : عقلی که او را زینت بخشد ، ثروتی که او را مدد کند و خویشاوندی که او را یاری رساند .
اسحاق می گوید : به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : من نزد کسی می روم و با او به سخن می نشینم و تا سر صحبت را باز می کنم ، او مقصود مرا در می یابد . و کسی هم هست که من مطلب خود را به تمام و کمال به او می گویم ، آنگاه او حرف مرا بطور کامل دریافت میکند و به من باز می گرداند ، و شخص سوم پس از آنکه یک بار مطلب را به او گفتم به من می گوید دوباره بگو .
امام صادق (علیه السلام) فرمود : ای اسحاق ! می دانی چرا اینطور است ؟ اولی کسی است که عقل با سرشت او عجین گشته و عقل دومی در شکم مادر با وجودش در آمیخته و عقل سومی پس از بزرگ شدن دارای عقل شده است ، لذا می گوید تکرار کن

پیرامون علم و جهل

1- بر این دانش قفلی نهاده شده که سئوال ، کلید آن است.
2- کسیکه بدون علم و آگاهی و بینش اقدام به کاری کند همانند کسی است که در بیراهه گام می سپارد که هر چه سریع تر حرکت کند از هدف دورتر خواهد شد .
3- دانش ، سپر و مانع است و آن کس که از زمان خود آگاه است مشکلات ، او را عاجز و درمانده نمی کند .
4- جهل و نادانی در سه چیز است : خود بزرگ بینی ، خصومت شدید و جهل نسبت به خدا .
5- دانشمندان امانتداران پیامبران هستند مادامی که به دربارهای پادشاهان رفت و آمد نکنند .
6- داناترین مردم ،راضی ترین آنان است از قضا و حکم الهی .
7- چهار گروه از چهار چیز سیر نمی شوند ... و دانشمند از علم و دانش .
8- دانش همه مردم را در چهار چیز یافتم : اول ، شناخت پروردگار ؛ دوم ، خودشناسی و توجه به خلقت خود ؛ سوم ، هدف و مقصود خداوند از خلقت انسان ؛ چهارم ، اینکه چه امری انسان را از دین بیرون می برد .
9- خداوند تعالی از پیرمرد جاهل و نادان خوشش نمی آید .
10- جهل و نادانی چیزی است که در آفرینش فرزندان آدم بکار رفته که رو آوردن آن ، تاریکی و پشت کردن آن نور و روشنائی است .
11- دلهای نادانان با درخشش طمعها از جا کنده می شود و گرفتار آرزوها می گردد و به فریبها و نیرنگها دچار می آید .
12- جستجوی دانش و تحصیل علم ، فریضه و واجب است .
13- دانشمندان وارثان پیامبرانند.
14- دانشمندان امینانند و پارسایان ، دژها و اوصیاء ، سرورانند .
15- مردم سه گروهند : دانشمندان ، دانش آموختگان و بقیه همچون کف بی مقدار آب .
16- هفتاد گناه برای جاهل بخشیده می شود قبل از آنکه برای عالم حتی یک گناه بخشیده شود .
17- هر که بدون دانش و هدایت فتوی دهد ، فرشتگان رحمت و عذاب هر دو او را نفرین کنند و وبال کسانی که به حکم و فتوای او عمل می کنند بر گردن اوست .
18- حکمت را به مردم جاهل و نادان نگوئید که برای آن ارج ننهاده اید ، و آن را از اهل حکمت دریغ نورزید که ایشان را ستم کرده اید .
19- نادان ، فاسد پذیر است .
20- از خویهای انسان نادان آن است که پیش از آنکه مطلبی را کاملاً گوش دهد ، پاسخ می گوید و قبل از فهمیدن ، به مقابله بر می خیزد و در مورد چیزی که نمی داند حکم و داوری می کند .
21- هر کس کوتاهی ورزد ، به هلاکت افتد و هر که از عاقبت کار بیمناک باشد ، از ورود در آنچه آگاهی ندارد ، خودداری می کند .
22- هر کس بدون داشتن علم و آگاهی بر چیزی هجوم برد ، دماغ خود را به خاک مالیده است .
23- عمل هفت گروه تباه شده است : اول ، مرد خونسرد و دانشمند و پر علم که معروف نیست و با این ویژگی یاد نمی شود .

معرفت و شناخت

1- خداوند هیچ عملی را جز همراه با معرفت و شناخت نمی پذیرد و اصولاً معرفت و شناخت آنجا وجود دارد که عمل هست . پس هر که دارای معرفت بود همین معرفت او را به کار و علم رهنمون می شود و آن کس که عمل نمی کند اصلاً دارای شناخت نیست .
2- دانش شعاع شناخت و معرفت است.
3- حکمت عبارت است از معرفت و دین فهمی .

خشیت از خدا

1- وجود خشیت در دل آدمی نسبت خدا دلیلی کافی بر وجود علم و آگاهی است و غرور و فریبکاری جهل و نادانی است در حد زیاد .
2- آنچه که دانش به عنوان اثر باقی می گذارد خشیت است و کسی که محروم از خشیت است نمی تواند عالم باشد هر چند که در دانشهای مشکل موشکاف باشد .
3- هر که در خلوت حیا نکند و در پیری کف نفس ننماید و از ته دل از خدا نترسد ، خیری در او نیست .

احسان و نیکوئی

1- احسان و خوبی جز با سه شرط کامل نیست : انجام فوری آن ، کوچک شمردن آن و پوشیده نگاه داشتن آن.
2- خودداری از بخشش و احسان بدگمانی به خداوند است.
3- خانواده انسان به منزله اسیران او هستند . پس هر کس دارای نعمت بود باید بر خانواده اش فراخ بگیرد ؛ اگر نکند ، بیم آن است که نعمت از دست او بیرون رود .
4- احسان آن چیزی است که پیشدستی کنی ، اما آنچه پس از سئوال و درخواست میدهی ، در برابر آبروئی است که در جلوی تو ریخته شده است .
5- منت گذاشتن و به رخ کشیدن احسان آنرا از بین می برد .
6- به همدیگر هدیه بدهید تا دوستی و محبت پیدا کنید ، چون هدیه ،کینه را از بین می برد .
7- دلها سرشته شده با دوستی و محبت کسیکه سود رسان است و دشمنی و بغض کسیکه بی فایده و ضرر زن است.
8- احسان زکات نعمتها است و شفاعت و پا در میانی ، زکات مقام و منزلت است و بیماریها زکات بدنهاست و عفو و گذشت زکات پیروزی است . و آنچه زکاتش پرداخت گردیده تضمین شده است و از دست رفتنی نیست .
9- شادمانی در گرو سه چیز است : وفاداری ، حفظ حقوق مردم و پایداری در مشکلات و سختیها .
10- هر که به سه چیز علاقمند نباشد گرفتار سه امر دیگر می شود : هر که طالب سلامتی و خواهان صلح نباشد ، گرفتار خواری و ذلت می شود و هر که اهل احسان و نکوکاری نباشد ، پشیمان می گردد و هر که دوست زیاد نگیرد ، زیان می بیند .
11- سه چیزاست که در هر که باشد آقاست : فرو خوردن خشم ، گذشت از گناهکار، و احسان و صله با مال و جان .
12- سه چیز محبت می آورد : دینداری ، فروتنی ، و احسان و بخشش مال .

فقاهت و دین فهمی

1- فقه آرایش ایمان است و حلم و بردباری هم زینت فقه .
2- کار انسان سامان پیدا نمی کند مگر در پرتو سه چیز : دین فهمی ، تقدیر معیشت و صبر در مشکلات .
3- مردم چاره ای ندارند جز اینکه بپرسند و دانا شوند .
4- از یاران ما کسی که در دین تفقٌه نمی کند و درصدد فهم آن بر نمی آید خیری ندارد .
5- مرگ احدی از مؤمنان برای شیطان دوست داشتنی تر از مرگ یک دانشمند دین و فقیه نیست .
6- در دین تفقه کنید و آنرا بفهمید که هر کس چنین نباشد همچون عرب بادیه نشین ، بی اطلاع خواهد بود .
7- اگر جوانی از جوانان شیعه را که به دین فهمی و تفقه نمی پردازد پیش من آورند او را تنبیه می کنم .
8- هنگامی که یک مؤمن فقیه بمیرد شکافی در اسلام ایجاد می شود که هیچ چیز آنرا پر نمی کند .
9- دوست دارم بر سر دوستان و یاران من تازیانه بخورد تا فقه بیاموزند .
مردی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد : شخصی که ولایت شما را می شناسد و مؤمن است، خانه نشین شده است و با هیچیک از برادران ایمانی اش آمد و شد ندارد . چطور است ؟
امام فرمود : اگر او چنین کند پس چگونه در دین خود فقیه و دانا می شود ؟

صداقت و دوستی

1- بیست سال مصاحبت و همدمی به منزله خویشاوندی است.
2- صداقت و دوستی پنج شرط دارد که در هر کس جمع باشد او را به دوستی و صداقت نسبت بدهید ، و گر نه او صدیق نیست و رفتار او ارتباطی با صداقت ندارد : آراستگی دوست را آراستگی خود بداند ؛ درونش برای او مانند آشکارش باشد ؛ ثروت و دارائی ؛ رفتار او را دگرگون نسازد ؛ او را برای همه محبت و علاقه اش اهل و شایسته بداند ؛ در گرفتاریها او را تنها نگذارد .
3- مؤمن انس گیرنده است و در وجود کسی که نه انس می گیرد و نه کسی با او مأنوس می شود خیری نیست .
4- پیگیری و مته به خشخاش گذاشتن موجب جدائی است.
5- انتقاد ( خرده گیری ) عداوت و دشمنی می آورد .
6- زنج و زحمت در سه چیز است : دگرگونی دوستان ، مخالفت و جدائی بدون توضیح ، و جستجو از چیز بی فایده .
7- انس در سه چیز است : همسر سازگار ، فرزند نیکوکار ، و دوست با صفا .
8- کار برادر و دوست خود را به نیکوترین صورت بپذیر و به کلمه ای که از دهان برادرت بیرون آمده گمان بد مبر در حالیکه تو برای آن محمل خوب پیدا می کنی .
9- بر تو باد دوستان صدیق ؛ چون آنان بهنگام خوشی و راحتی نیروی ذخیره اند و در گرفتاری ، سپر و مانع .
10- هر کس بخواهد جز با آدمیان بی عیب طرح دوستی نریزد ، کم دوست می ماند .
11- هر کس از دوست خود جز ایثار و فداکاری نخواهد ، همیشه ناراضی و خشمگین می شود .
12- دوست و برادرت را به هنگام نعمت تازه و یا گرفتاری جدید بیازمای .
13- کسی که دوستش را پیش از اعتماد نیازماید و قبل از انس و معاشرت به وی اعتماد نماید چنین رفاقتی پشیمانی ثمر دهد .
14- ارتباط در میان دوستان در وطن بوسیله دید و بازدید است و در مسافرت با نامه نگاری .
15- انسان با دوست و برادرش جمعیتی است و در دوستی کسیکه برای تو مثل حقی را که برای خود می شناسد ،نشناسد ، خیری نیست .
16- با یکدیگر دست بدهید که این کار کینه را می برد .
17- انتظار و توقع انصاف از دوستان ، دور از انصاف است.
18- هیچکس را بدون امتحان به سه چیز دوست واقعی مخوان : او را به خشم بیاور ؛ ببین آیا خشم ، او را از حق به باطل می برد یا نه ؟ با پول او را بیازمای ، و در سفر او را امتحان کن .
19- از آثار دوستی و علاقه انسان به دین و آئین خود ، محبت اوست نسبت به برادران ایمانی اش.
20- با خدمت و کمک مالی به دوستان خود به خدا تقرب بجوئید .
21- مردم را زیاد تفتیش نکن که بی دوست خواهی ماند .
22- دوستان سه گروهند : آنکه با جان ترا کمک کند و آنکه با مال به تو مدد رساند - این دو صدیقند و در دعوی رفاقت صادق - . سومی فقط می خواهد از تو بهره بگیرد و ترا برای خوشی خود می خواهد ؛ پس به او اطمینان مکن .
23- غیبت کسی را مکن که غیبت ترا می کنند و برای دوست و برادرت چاه مکن که خود در آن می افتی و هر عملی کنی به تناسب سزا می بینی .

پیرامون خودسازی

1- هر کس در جستجوی نقص و کسری در وجود خود نباشد ، همیشه ناقص می ماند و کسی که دائماً ناقص است و رو به کمال نمی رود ، مرگ برای او بهتر است .
2- هر کس با مردان خصومت بورزد مروت و مردانگی اش از میان می رود .
3- مؤمن مدارا می کند و کنار می آید ، اما نزاع و کشمکش نمی کند .
4- کسی که دو روز او برابر باشد ، زیان کرده است و آن کس که امروز او بهتر از دیروزش باشد به حال او باید غبطه خورد .
5- از آثار تواضع و فروتنی است اینکه با هر که دیدار کنی به او سلام کنی .
6- هر که واعظی درونی و مانعی خودی و همدمی که او را ارشاد کند ، نداشته باشد دشمنش بر گرده او سوار خواهد شد .
7- پنج چیز همانطورند که من می گویم : برای بخیل ، راحتی و برای حسود ، لذت و خوشی و برای ملول و خسته و کم ظرفیت ، وفا و برای دروغگو ، مروت نیست و شخص سفیه ،آقا و سرور نمی شود .
8- در اثر آرامش ، سلامت و با عجله و شتاب ، ندامت و پشیمانی حاصل میشود .
9- انسان حریص از دو خصلت محروم می شود و دو خصلت دیگر در وی پدید می آید : از قناعت محروم می شود ، پس راحتی را از دست می دهد و از رضایت محروم می گردد ، پس یقین را از دست می دهد .
10- از آثار ایمان راستین آن است که حقیقت را هر چند به ضرر تو باشد بر باطل اگر چه بو سودت باشد ترجیح دهی و اینکه سخن تو از عمل تو فراتر نرود .
11- خداوند با هیچ چیز بهتر از سکوت و زیارت بیتش ، عبادت نشده است.
12- هر که از قضای الهی خشنود باشد ، قضای الهی تحقق پیدا می کند و او پاداش می گیرد و هر کس از قضای پروردگار ناخشنود باشد ، باز قضای او جاری می گردد ولی عمل آن بنده تباه میشود .
13- شرافت مؤمن در نماز شب و عزت او در خودداری از آزار مردم است.
14- گفتن سواره به پیاده که راه بده ستم است.
15- چه بسا صبر یک ساعت موجب شادمانی طولانی می شود و چه بسا لذتی که اندوه طولانی در پی دارد .
16- از خدا پروا داشته باش ولو اندک ، و میان او و خود پرده ای قرار ده هر چند نازک .
17- دعا { و نفرین } از نیزه ها کاری تر است.
18- شجاعت و دلاوری بر پایه سه امر سرشته است و برای هر یک از آنها امتیازی است که برای دیگری نیست : از جان گذشتن ، تن به خواری و زبونی ندادن ، و نام آوری ...
19- انسان در رفتار با خانواده اش نیازمند سه خوی است که اگر در طبیعت خود ، آنها را نداشته باشد باید ولو بطور تصنعی آنها را بکار برد : نیکرفتاری ، توسعه در هزینه با اندازه و برنامه ، و غیرت با حفظ و نگهداری ایشان .
20- اگر مردم از سه چیز سالم باشند از سلامت کامل بهره مند خواهند شد : زبان بد ، دست بد ، و کار بد .
21- سه چیز موجب محرومیت انسان می شود : اصرار در سئوال ، غیبت و بدگوئی از مردم ، و مسخرگی .
22- هر کس در جستجوی سه چیز جز از راه حق باشد از سه چیز بحق محروم شود : هر کس بدون استحقاق طالب دنیا باشد ، بحق از آخرت محروم می گردد ، هر که بدون حق طالب ریاست باشد ، حق محروم از اطاعت میشود ، هر کس مالی را از راه غیر حق بجوید از دوام و ماندن آن محروم می گردد .
23- سه چیز است که هر انسانی باید از آن دوری گزیند : نزدیک شدن به اشرار و بدان ، همصحبتی بانوان ، و همنشینی منحرفان .
24- سه چیز از رسیدن به مقام بلند باز می دارد : کم همتی ، کمروئی و ضعف فکر .
25- سه چیز برای انسان عیب است : حسد ، سخن چینی ، و بی خردی .
26- سه چیز عداوت و دشمنی می آورد : نفاق ، خودپسندی ، و ستمگری .
27- کم صبری ، رسوائی است.
28- هر کس بیش از حقش بخواهد ، شایسته محرومیت است.
29- نماز قربانی هر انسان باتقواست ، حج جهاد ناتوانان است، و برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدن روزه است، با فضلیت ترین کارها ، انتظار فرج و گشایش از سوی خداست ، و کسی که بدون کار دعا می کند مانند کسی است که بدون کمان تیر بیندازد .
30- با کسی نزاع و کشمکش نکن که شکوه و شخصیت تو از بین می رود و شوخی نکن که مورد جسارت و اهانت قرار می گیری .
31- اگر می خواهی مورد احترام قرار بگیری نرمخو باش ، و اگر می خواهی مورد اهانت واقع شوی خشونت کن .
32- هر کس ترا گرامی بدارد تو نیز او را گرامی بدار ، و هر کس ترا سبک شمارد و اهانت کند خود را از اهانت او دور کن ( و با بی اعتنائی خود را گرامی بدار ).
33- آدم شریف نباید چهار چیز را ترک کند و از آنها بدش آید : به احترام پدر از جا برخاستن ، به مهمان خدمت کردن ، به مرکب شخصاً رسیدگی کردن هر چند که دارای صدها خدمتکار باشد ، و خدمت کردن به استاد و کسی که از او چیز می آموزد .
34- شرم از آثار ایمان است.
35- کسی که شرم ندارد ایمان ندارد .
36- هیچ چیزی نیکوتر از سکوت و هیچ دشمنی مضرتر از جهالت و هیچ دردی دردناکتر از دروغ نیست .
37- حاجت خواستن از مردم از دست دادن عزت و حیاست .
38- دادگری شیرین تر از آبی است که یک انسان تشنه به آن دست پیدا می کند .
39- بهترین بندگان خدا کسی است که دارای پنج خوی باشد : خوشحالی بهنگام احسان و نکوئی ، استغفار به موقع اسائه و بدی ، سپاسگزاری در عطا، صبر در بلا و گرفتاری ، و بخشش و گذشت بهنگام مظلومیت .
40- شایسته ترین مردم برای عفو و گذشت کسی است که نیروی کافی برای مجازات و کیفر دادن دارد.
41- هر که ریاست طلب باشد هلاک شده است.

صله رحم و احسان به خویشاوندان

1- سه خوی از عالیترین خویهای دنیا و آخرت است: کسی را که به تو ستم کرده ببخشی ، با کسی که از تو بریده بپیوندی ، و هر گاه در حق تو جهالت و اهانت شده خونسرد باشی .
2- هر کس زبانی صادق داشته باشد ، عملش پاکیزه گردد و هر که نیت و قصد نیکو داشته باشد ، روزیش فراخ میشود ، و هر کس به اعضای خانواده اش احسان و نیکوئی کند ، عمرش افزون می گردد .
3- هر کسی دست از خدمت به خلق بکشد در واقع یک دست از ایشان دریغ داشته است و در نتیجه چندین دست از کمک به او عقب کشیده خواهد شد .
4- سه چیز است که خداوند بوسیله آنها عزت انسان مسلمان را می افزاید : صرف نظر کردن از کسی که به وی ستم کرده و بخشش و عطا به کسی که او را محروم ساخته ، و پیوند با کسی که با وی بریده است.
5- هر کس از جستجوی روزی حلال شرم نکند هزینه زندگیش سبک می شود و خانواده اش در رفاه و نعمت بسر می برند .
6- صله خویشاوندان نزدیک خلق را نیکو ، نفس را پاکیزه ، روزی را زیاد و مرگ را به تأخیر می اندازد .
مردی پیش امام صادق (علیه السلام) از خویشاوند نزدیکش شکایت و گله کرد . امام صادق (علیه السلام) فرمودند : خشم خود را بخور ، هر کاری می خواهی بکن . اوگفت: آنان در حق من چنین و چنان کرده اند.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند : تو هم می خواهی مثل آنان باشی و خداوند به هیچکدام از شما با نظر رحمت نظر نکند ؟
7- از خویشاوند نزدیک خود مبر هر چند او از تو بریده باشد .
8- بهترین نوع صله رحم آزار نرساندن به ارحام است .
9- چیزی سراغ نداریم که عمر را زیاد کند مگر صله رحم و ارتباط با خویشاوند و احسان به آنان .

مشورت و رایزنی

1- هرگز انسان از راه مشورت ضرر نمی بیند و دچار هلاکت نمی شود .
2- سه چیز است که مرد در مورد آنها عذری ندارد که انجام ندهد : رایزنی با شخص خیر خواه ، مدارا کردن و کنار آمدن با حسود ، و جلب محبت مردم .
3- با شخص احمق مشورت مکن ، و از دروغگو ، کمک مخواه و به دوستی فرد بی حال دل مبند .
4- هیچ یاری و کمکی مطمئن تر از مشورت و رایزنی نیست .
5- با مردمان خدا ترس مشورت کن .
6- رایزنی با فرد خردمند و خیرخواه کاری است خوب ، با برکت و توفیقی است از سوی خداوند . پس اگر با مرد خیرخواه و خردمندی مشورت کردید هرگز مخالفت نکنید که دچار لغزش خواهید شد .
7- چرا یکی از شما در کارهای مهمی که برایش پیش می آید با یک مرد عاقل و متدین و پرهیزگار مشورت نمی کند ؟
8- هر که مورد مشورت برادر ایمانی خود قرار بگیرد و خالصانه او را نصیحت نکند و برایش خیرخواهی ننماید خداوند فکر و نظر را از او می گیرد .
9- در کارهایت با بردگان و مردم پست مشورت مکن .
10- در کارهایت با مردم خدا ترس مشورت کن .

رازداری

1- سینه تو گسترده ترین جا برای راز تو است.
2- راز تو بخشی از خون تو است ، پس آنرا در رگهای دیگران جاری مساز .
3- هر که رازش را حفظ کند اختیار هنوز در دست خود اوست و هر سخنی از میان دو نفر بگذرد ، پخش شده است.
4- آشکار کردن راز و پخش آن ساقط شدن و هلاکت است.
5- فاش کننده راز فردی است دچار شک و تردید ( و باور ندارد ).
6- تحمل ولایت و امامت ما فقط با تصدیق و قبول آن نیست بلکه کتمان و پوشیده نگاه داشتن و حفظ آن از غیر اهلش نیز بخشی از پذیرش امامت و رهبری ماست .
7- زبان خود را نگه دارید و در خانه هایتان بنشینید .
8- مردم به داشتن دو خصلت مأمور شدند پس آندو را ضایع کردند و بر اثر آن وضعشان دگرگون شد : صبر و رازداری .
9- شما بر دین و آئینی هستید که هر کس رازدار باشد و آنرا کتمان کند ، عزت یافته و هر کس آنرا فاش سازد ، خوار و زبون می گردد .
امام صادق (علیه السلام) به یکی از خدمتکاران خود در حالیکه دست روی لبهایش گذاشته بود فرمود : ای سالم ! زبانت را نگه دار ، به سلامت خواهی زیست و مردم را بر گرده ما سوار نکن .

خشم و غضب

1- مؤمن کسی است که بهنگام خشم از حقیقت دور نمی افتد و اگر خشنود و راضی است در باطل وارد نمی شود .
2- خشم کلید هر بدی است.
3- خشم دل شخص حکیم را تباه می سازد .
4- هر که جلوی خشم خود را نگیرد مالک عقل خویش نیست .
5- سه تن جز در سه مورد شناخته نمی شود : آدم خونسرد جز بهنگام خشم و شجاع و دلیر جز در موقع کار زار و دوست جز در وقت نیازمندی ، شناخته نمی شوند .
6- خداوند بواسطه عدل و دادش آسایش و راحتی را در یقین و خشنودی قرار داده است و غم و اندوه را در شک و خشم .
7- هر که خشمش آشکار شود نیرنگش آشکار گردد و هر که هوس شدید داشته باشد احتیاطش سست می شود .
8- امام صادق (علیه السلام) فرمود : رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) به مردی که از بیابان آمده و به پیغمبر گفته بود مرا موعظه کن سه بار پشت سر هم فرمود : به تو دستور می دهم که خشم نکنی و عصبانی نشوی .
9- خداوند به یکی از پیامبرانش وحی کرد بدین مضمون : ای فرزند آدم ! مرا بهنگام خشم و غضب خود یادآور ، من نیز ترا در موقع خشم و غضبم یاد خواهم کرد .
10- خشم ایمان را فاسد می کند چنانکه سرکه عسل را از بین می برد .

خوش اخلاقی

شکیبائی ، نیکوکاری ، خونسردی و خوش اخلاقی از خویهای پیامبران است .
1- بر تو باد سخاوتمندی و خوش اخلاقی که این دو خصلت مرد را می آرایند همانطور که دانه درشت مروارید در وسط گردنبند زینت بخش آن است.
2- هیچ زندگی ای گواراتر از زندگی توأم با حسن خلق و هیچ مالی سودمندتر از قناعت به روزی کافی اندک هیچ جهلی مضرتر از خود بینی نیست .
3- سه چیز بر کرم و بزرگواری مرد دلالت دارد : خوش خلقی ، خشم خوری ، و چشم پوشی .
4- به امام گفته شد : مرز خوش اخلاقی چیست ؟ فرمود : نرم بال و پاکیزه کلام باشی و برادرت را با روی باز و خندان دیدار کنی .
5- هر کس دارای سه خصلت نباشد ایمانش به او سود نمی بخشد : خونسردی که بدان وسیله جهالت نابخرد را برگرداند ، تقوائی که بدین طریق از محرمات خودداری کند و اخلاقی که با مردم مدارا نماید .
6- اگر بد اخلاقی می دانست که با خلق بد ، خود را معذب می سازد ، در اخلاقش تجدید نظر می کرد نرمخوئی می نمود .
7- هر کس بد اخلاق باشد خودش را معذب ساخته است .
8- همانطور که سرکه عسل را خنثی می کند و آنرا از میان می برد خلق بد هم عمل انسان را فاسد می گرداند .
خداوند توبه آدم بد اخلاق را نمی پذیرد ؛ چون هر گاه از گناهی توبه کرد ، به گناهی دیگر بزرگتر از گناه نخست می افتد.

موضوعات گونه گون

1- چهار چیز است که کم آنها هم زیاد است : آتش ، دشمنی ، فقر و نداری ، و بیماری .
2- از علائم یقین درست مرد مسلمان این است که مردم را به بهای غضب الهی خشنود نسازد .
3- نخستین قدم در راه اطاعت خدا صبر و شکیبائی و رضا و خشنودی از خداست در مورد آنچه خدا برای بنده اش دوست دارد ، حالا بنده را خوش بیاید یا نیاید .
4- زندانی واقعی کسی است که دنیایش او را از آخرتش باز داشته است .
5- دلهای خود را برای خاطر چیزهائی که از شما فوت شده مشغول و گرفتار مسازید که ذهن شما از آمادگی نسبت به امورآتی باز خواهد ماند .
6- غنی ترین ثروتمند کسی است که اسیر حرص و آز نیست .
7- هر کس که به آنچه خدا روزیش کرده قانع باشد غنی ترین مردم است .
8- عدل و داد چقدر گسترده است هر چند کم باشد .
9- هیچ انسانی امین واقعی محسوب نمی شود مگر آنکه در سه مورد امانت را ادا کند : دارائی و فرزندان و ناموس . اگر در دو مورد امانتدار باشد ولی سومی را ضایع گرداند ، امین نیست .
10- هر که به سه چیز دل ببندد فریب می خورد : کار نشدنی را تصدیق کند ، به کسی که مورد وثوق نیست اعتماد نماید ، و به آنچه مالک نیست طمع ورزد .
11- حاکمان نمی توانند در سه چیز کوتاهی کنند : نگهبانی مرزها ، سراغ مظالم رفتن و رفع ستم از مردم کردن ، و گزینش صالحان و شایستگان برای امور اجرائی .
12- سه چیز نشانه فکر درست و نظر صائب است : خوش برخوردی ، خوب گوش دادن ، و نیکو پاسخ گفتن .
13- بدهکاری ، در شب موجب اندوه و در روز باعث ذلت و خواری است.
14- عافیت نعمتی است که نمی توان شکر آنرا بجا آورد.
15- عافیت نعمتی است پنهان که هر گاه موجود باشد فراموش می شود و هر زمان نباشد یاد می شود .
16- مروت و مردانگی آن است که خداوند ترا در آنجا که نهی کرده است ، نبیند و آنجا که فرمان داده حضور داشته باشی ، غایب نبیند .
17- کسی که به هر سؤالی پاسخ گوید ، قطعاُ دیوانه است .
18- هر که بدون قصد و عمد گناه کند به عفو و گذشت شایسته است.
19- با فضلیت ترین صدقه و احسان خنک کردن یک جگر تشنه و رفع تشنگی اوست.
20- موقعی که چهار چیز شایع شود و رواج یابد چهار چیز دیگر آشکار می گردد : هر گاه زنا و فحشا رواج یابد ، زلزله ها و زمین لزره ها رخ می دهد ؛ اگر زکات پرداخت نشود ، دامها می میرند ؛ موقعی که قاضی در قضاوت جور و ستم کند ، آسمان از بارش می ایستد ؛ و در صورتیکه اهل ذمه عهد بشکنند و برابر پیمان ذمه عمل نکنند ، مشرکان بر مسلمانان پیروز می گردند .
21- هر کس کاری را نابهنگام شروع کند مثل این است که میوه را نا رسیده چیده است .
22- خواب آرامش تن است و سخن راحتی روح و سکوت آرامش عقل و خرد .
23- سه چیز از خوشبختی شخص است: داشتن همسر مطیع و فرزند نیکو عمل و روزی فراهم ، تا انسان روز ، به تأمین و تحصیل آن بپردازد و شب ، راحت نزد اهل و عیال خود باز گردد .
24- کسی که با ستم و تعدی پیروز شده پیروزی نصیب او نشده است.
25- کسی که برای هیچکس فضلیت نشناسد آدمی خود بین است.
26- به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندان شما هم به شما نیکی کنند و از زنان دیگران چشم بپوشید و عفت عمومی را رعایت کنید تا زنانتان پاکدامن باشند .
27- کسی که خود رأی باشد در پرتگاه لغزش قرار دارد .
28- از دست دادن نیازمندی مورد لزوم ، بهتر است از اینکه آنرا از غیر اهلش بطلبی .
29- هر کس در جاهای تهمت آور وارد شود کسی را که به او گمان بد می برد نباید سرزنش بکند .
30- پنج چیز از پنج تن ناممکن است : خیرخواهی از آدم حسود ، دلسوزی از دشمن ، احترام از فاسق ، وفا از زن ، و شکوه و هیبت از فقر و نداری .
31- کسی که در زندگی خود میانه رو باشد ، من متعهد می شوم که فقیر نشود .
32- رویگردانی نیکو عبارت از این است که به گناهی که از کسی سر زده ملامت نکنی و صبر زیبا هم آن است که گله و شکایت ننمائی .
33- سودمندترین چیزها برای انسان آن است که پیش از دیگران به شناخت عیبهای خود بپردازد .
34- پر زحمت ترین و رنج آورترین کارها نصیحت و خیر خواهی برای کسی است که گوش به پند و اندرز نمی دهد .
35- راحت ترین راحتیها نومیدی از مردم است.
36- از کسی که به تو نعمت و هدیه ای داده سپاسگزار باش و به آدمیان سپاسگزار نعمت و هدیه بده .
37- پدر و مادر بر گردن فرزند سه حق دارند : سپاسگزاری از ایشان در هر حال ، فرمانبرداری از ایشان در موارد امر و نهی در غیر معصیت و نا فرمانی خدا ، و خیر خواهی ایشان در آشکار و نهان .
38- سه چیز است که همه مردم به آنها نیازمندند : امنیت ، عدالت ، و فراوانی .
39- سه چیز زندگی انسان را تیره و نا گوار می کند : پادشاه ستمگر ، همسایه بد ، و زن بد دهن .
40- سکونت جز در صورت جمع بودن سه چیز ، دلخواه نیست : هوای پاکیزه ، آب فراوان ، و زمین نرم و حاصلخیز.
امام جعفربن محمد (علیه السلام) آشنائی به اوضاع زمان را لازمه حیات :
امام جعفربن محمد (علیه السلام) آشنایی به اوضاع زمان را لازمه حیات می داند و در این باره می گوید :
آنکه احوال زمان خویش بداند ، پوشیدگیها و پیچیدگیهای امور بر وی تاختن نیاورد .
41- آزاده ، همواره آزاده است ، اگر او را دشواری پیش آید ، در آن بصبر کوشد و اگر مصیبتی بر وی ببارد ، او را بهم نشکند ، هر چند اسیر و مغلوب گردد و هر چند آسایش و فراغ وی بگرفتاری و سختی بدل شود .
42- اسلام ، آیین الهی است مسلمان آنکس باشد که به آیین خداوند اقرار کند و مؤمن آن بود که فرمان خدای را بجای آورد، و نیز مؤمن را بدین خصال توصیف می کند : مؤمن نیک یاری کننده و سبک خرج است ، در امر معیشت حسن تدبیر دارد و از یک سوراخ ، دو نوبت گزیده نمی شود .
با ( عبدالعزیز قراطیسی ) چنین گوید : ایمان به منزله نردبانیست که ده پله دارد و هر پله آنرا پس از پله دیگر می پیمایند لیکن آنرا که در پله دوم ایستاده است ، نرسد تا به آنکس که در نخستین پله جای دارد بگوید : تو را ارزشی نیست .
باین نحو آنکه در برترین پله نیز باشد ، چنین سخنی با شخصی فرودین خویش نتواند گفت : ای« عبدالعزیز » ! ، چون کسی در این درجات از تو پائین تر بود ، او را با نرمی بسوی خود فراز آر و آنچه در طاقت وی نیست ، بر او تحمیل مکن که بفشار آن در هم بشکند و خرد گردد ، زیرا آنکه مؤمنی را شکست ، تاوان وی بر او قرار گیرد .
امام جعفر بن محمد (علیه السلام) می فرماید : عبادت را بر خویش مکروه مگردانید . و این تمثیل نیز ، از آن پیشوای بزرگ روایت شده که یکی از اصحاب خویش را حکایت کرده است :
مردی مسلمان همسایه نصرانی خویش را با سلام دعوت کرد و آئین اسلام را چنان بر وی بزینت جلوه داد که او مسلمانی پذیرفت.
سحرگاه دیگر ، آنمرد بدر خانه همسایه نو مسلمان خود رفت و حلقه در بکوفت .
مرد تازه مسلمان گفت : کیست ؟
همسایه از پشت در آواز داد : منم ! برخیز و وضو بساز و جامه بپوش تا به مسجد رویم و نماز گزاریم .
تازه مسلمان از بستر بر آمد ، وضو بساخت و جامه خویش پوشید و با همسایه خود ، روانه مسجد شد .
در خانه خدای هر دو تن به نماز ایستادند و تا طلوع فجر ، در این کار بودند ، سپس نماز بامداد بجای آوردند و آنگاه مرد نو مسلمان ، بسوی خانه آهنگ بازگشت کرد ، لیکن رفیق وی او را گفت :
بکجا میروی ؟ روز کوتاه است و تا بظهر اندکی بیش نیست .
تازه مسلمان از رفتن باز ایستاد و بار دیگر با همسایه خویش باقامه نماز پرداخت . پس از آنکه ظهر رسید و نماز آن نیز بجای آمد ، مرد نو مسلمان عزم خانه کرد، اما دوست او ، وی را نگاهداشت و با او گفت :
عصر نزدیکست بمان تا نماز عصر را نیز بگزاریم .
نماز عصر را نیز پایان بردند ، نو مسلمان خواست راهی خانه گردد لیکن باز همسایه او گفت : اکنون پایان روز است و از آغاز آن کوتاهتر است ، بجای باش تا نماز مغرب نیز گزارده شود .
پس از نماز مغرب ، مرد نو مسلمان همچنان در پی رفتن بود که همسایه اش او را گفت : بیش از یک نماز باقی نیست ، آنرا نیز بجای آوریم و آنگاه بخانه باز گردیم .
ناگزیر ، تازه مسلمان بماند تا نماز عشاء را نیز با همسایه خود بجای آورد و سپس هر دو بسوی خانه خویش بازگشتند .
در پایان همان شب پیش از آنکه سپیده بدمد ، حلقه در خانه مرد تازه مسلمان بصدا در آمد و او آواز کرد : کیست ؟
از پشت در همسایه مسلمان وی گفت : منم .
مرد گفت : چه کار داری ؟
همسایه پاسخ داد : بقصد نماز آمده ام ، برخیز و وضو بساز و جامه بپوش تا به مسجد شویم . مرد گفت : ای رفیق ! برای این دین ، بیکارتر از مرا پیدا کن که من انسانی عیالمند و مسکینم

قوات گلی جهانیت می کنم  محمد رضا نوری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد